سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
آنکه دانش می جوید، خداوند روزیش را به عهده می گیرد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

سلام و دورود به همه ی دوستان عزیزم که تا الهان با پست هایی که میزاریم همراهی می کنند من خیلی خوشحالم که مشتاقانی مثل شماها همراه ما هستند دوستانی که از بضی از قسمت ها می توجه نمی شوند من خیلی خوشحالد می شم نظراتشن رو بدونم و توضی دوباره در آن خصوص بدم و همین طور من دانشجوه مدیریت کسب و کار هستم و می توانم تا جایی که توان داشته باشم در موضوع کسب و کار به شما کمک کنم  می خوام امروز مقداری درمورد کسب و کار در این پست برای شما دوستان عزیز بزاریم 

من مثل هر جوان دیگی دارم جوانی می کنم ولی مهم اینجاست که جوانی خودتو در چه راهی صرف کنی راه های زیادی هست که ما جوانان برای بروض جوانی خودمون انتخاب می کنیم من نمی خوام از این بگم  که جوانان از چه راه های برای خود انتخاب می کنند من می خوام در مورد خودم برای شما بگم ولی از این تعجب می کنم که خیلی از جوانان هستند که خونه نشین هستند و هیچ جا کار گیثرشون نمیاد و بی کار هستند بعضی ها با مدارک  بالا و بعضی ها با مدارک پاین و از این که کار گیرشون نمیاد با این مدارکی که دارند خیلی از این که تحصیل کرده اند از تحصیل کردنشون ناراحت  هستند ولی نمی دانند که استخدامم دولتی تا جای محدودی امکان داره 

  به نظر من نباید همش به فکر این باشیم که فقط در کار دولتی مشغول باشیم  من تو زندگیم از زمانی که خیلی بچه بودم هیچ وقت به فکر این نبودم که تحصیلی که می کنم برای استخدام کار دولتی باشه من تا الهان به کار دولتی فکر نکردم فقط از وقتی که فهمیدم که تحصیل می توانه برای شغل اینده نما مسمر است من وقتی دبیرستان بودم یکی از کارآفریم های موفق بزرگ برای یه سخنرانی به شر ما اومد و من و چند نفر دیگه در این سخنرانی شرکت کردیم و من تا قبل از ورود به این شنیدن سخنرانی هیچی از کسب و کار نمی فهمیدم  وقتی ما وارد شودیم همه ی صندلی ها پر شده بودند و آخر های سالن  نشستیم

و از اول من به حرف های این خانم کار آفرین فکر  و حرفهاش یاد داشت می کردم چند روز بود که من خودمو تو رویا می دیدم و فقط به این موضوع فکر می کردم

بعد از چند روز تعدادی از اداره آموزش پرورش برای کلاس های باز رسی اومده بودند که بعد از بازدید کلاس های دیگه وارد کلاس ما شد بعد از سلاوو و الحوال پرسی از ما خواست تا خودمون رو معرفی و شغل اینده خودمون رو با صدای بلند بگویم از نفر اول کلاس شروع شود و همه بچه ها مرطبانه خودشون رو معرفی و شغل ایندشون برای این باز رس می گفتند همه بچه ها از شغل های گفتند که یا جای به گوششون خورده بود یا از بچگیاین اسم هارو بیشتر می شندند می گفتند مثل دکتر,خلبان,دندان پزشک,کشاورزو...  وقتی بچه ها داشتند معرفی می کردند من تو فکر بودم و به  اون خانم کارآفرین فکر می کردم که سخن رانی های خوبی و تاثیر گذاری درون من به جا گذاشت وقتی نوبت من شود من بلند شودم و بعد از نام خدا خودمو معرفی کردم و بعد پرسید می خوای چه شغلی داشته باشی پسرم کمی فکر کردم گفتم من می خوام یه کار آفرین موفق باشم  این اسم خیلی کم به گوش ما بچه روستای ها و خیلی از بچه شهریا خورده بود حتی می تونم به جرعت بگم که بچه های شهری هم از کار آفرینی نمی دونستند  بعد اون باز رس اومد طرف و به من گفت  مگه نمی خوای شغل دولتی داشته باشی گفتم نه 

گفت چرا؟ شغل دولتی که خوبه!

گفتم: من نمی خوام کار مند کسی باشم من می خوام خودم کارمد داشته باشم و به کسانی که نمی تونند در شغل های دولتی استخدامم بشند بتونند در این کار های خصوصی اسختدام و مشغول بشند 

بازرس گفت: آفرین فکر خوبیه و تا الان به فکر این هستم که یک کار آفرین بزرگ و موفق باشم و هنوز به تلاش این رویای بزرگم هستم 

با ما همراه باشید

 

 


 نوشته شده توسط hasan masan در شنبه 100/2/11 و ساعت 1:20 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 16263
جستجو در صفحه

خبر نامه